آموزه پارساشمردگی: آدم و مسیح: قسمت اول
نگاهی به قبل
در دروسی که پیشتر داشتیم به عهد اعمال نگاه کردیم و اینکه چطور آدم نتوانست این عهد را نگاه دارد؛ آدم قرار بود تا مفاد این عهد را به جا آورد؛ زمین را با تصویر و انعکاس ذات خدا پُر سازد، باغ عدن را گسترش دهد و نظارت و حکمرانی خودش را با این عهد را بجا آورد . و قرار بود تا این کارها را به جا آورده، در انجام آنها مطیع باشد؛ این اطاعت هم در خصوص انجام کارهایی بود که به او سپرده شده بود و هم کارهایی که قرار نبود انجام دهد، یعنی خوردن میوۀ درخت معرفت نیک و بد. آدم قرار بود در شش روز کار کند و در روز هفتم وارد سبت خداوند گردد، نوبر و نمونۀ آرامی خداوندی که او نیز باید در نهایت وارد آن گردد و نتیجۀ اعمال خودش را که در حقیقت، همان ورود به آرامی و شالوم خداوند بود به دست آورد.
دو مشکل جدی!
وجود کارهایی که آدم به انجام آنها مامور شده بود و وجود روز هفتم و استراحتی که قرار داده شده بود، نشان دهندۀ این بود که برای اینکه آدم بتواند وارد این روز آخر گردد، باید در اطاعت خود باقی می ماند؛ اما آدم سقوط کرد و سقوط او دو مشکل جدی ایجاد نمود؛
اول، او گناه و مرگ را وارد دنیا کرد، و این باعث شد که برای کفاره می بایست خون ریخته می شد. در کتاب عبرانیان 9: 22 می خوانیم:
در حقیقت، بنابر شریعت، تقریباً همه چیز بهوسیلۀ خون پاک میشود و بدون ریختن خون، آمرزشی نیست.(هزارۀ نو) وم، این بود که کار عهد، هنوز به اتمام نرسیده بود؛ هنوز مفادی که بر عهدۀ آدم بود، برای گسترش باغ و نظارت و پرساختن زمین با انعکاس ذات الهی، و در نهایت ورود به آرامش خداوند، به کمال نرسیده بود. آدم با سقوط خود، این کار را ناقص گذاشت.
این مشکل دو سویه است که نیاز به راه حل دارد و اینجا است که کار آدم دوم، یعنی عیسی مسیح لازم است تا مشکل عدم اتمام کار آدم را در عهد اعمال به کمال برساند.
کار مسیح برای این دو مشکل جدی
برای همین منظور باید طبیعت کار عیسی مسیح را که به این دو نوع مشکل مربوط می شود بررسی کنیم؛ باید ببینیم که چگونه عیسی مسیح مفاد عهد اعمال را به کمال می رساند و دوم اینکه باید طبیعت اطاعت مسیح را دریابیم.
اگر انسان سقوط کرده دیگر نمی تواند با اطاعت خود، به حضور خدا پارسا گردد، به نوعی که آدم در وهلۀ اول پیش از گناه کردنش این فرصت را داشت، بنابراین انسان، نیازمند به کاری است که آدم آخر، عیسی مسیح، باید انجام دهد، به این معنا که عهد اعمالی را که شکسته شده است، ترمیم کرده، به نیابت از ما آن را به جا آورد.
اعتقادنامۀ وست مینیستر در این خصوص می گوید:
انسان، بر اثر سقوط از حالت اوّليه، ديگر قادر نبود به وسيلۀ آن عهد داراي حيات شود. به همين دليل خدا را پسند آمد که عهد دوم را که معمولاً عهد فيض يا لطف خوانده می شود برقرار سازد و به وسيلۀ آن حيات و نجات توسّط مسيح را مجاناٌ به گناهکاران ارزاني فرمود و ازآنها خواست به عيسي مسيح ايمان بياورند تا نجات بيابند و به تمام کساني که براي حيات مقرّر شدهاند وعده فرمود روح القدس را عطا فرمايد تا آنها را قادر و مايل به ايمان آوردن سازد. فصل 7، بخش 3
جوهر عهد فیض، کار عیسی مسیح است، یعنی زندگی مسیح، مرگ وی، رستاخیز او، تا نیازها و درخواستهای عهد اعمال را برای کسانی که با ایمان، به او نگاه می کنند و اعتماد می نمایند به کمال رساند. بر اساس اعمال عیسی مسیح است که آنانی که در آدم آخر یعنی مسیح هستند عادل شمرده می شوند؛ به همین جهت باید کار کامل آدم آخر را بررسی کنیم و ببینیم که به کار آدم اول و آموزۀ پارساشمردگی چه ارتباطی دارد؟
به کمال رساندن دستور حکمرانی هم است، این را بدانیم که خدا کار آدم را تغییر نداد بلکه خدا کسی را فرستاد که در امانت و وفاداری کار آدم را که خود نتوانست انجام دهد به کمال رساند. وقتی عهد جدید را می خوانیم، این امر مشخص است که آدم ثانی، کار آدم اول را به عهده گرفت و در اطاعت کامل آن را به کمال رساند. در کتاب اول قرنتیان باب 15، ارتباط آدم اول و آخر، کاملا مشخص است و سپس در کتاب مکاشفه در نهایت، تصویر کامل این کارِ به اتمام رسیده را مشاهده می کنیم.
به اول قرنتیان 15: 20- 28 نگاه می کنیم:
20 امّا مسیح براستی از مردگان برخاسته و نوبر خفتگان شده است. 21 زیرا همانگونه که مرگ از طریق یک انسان آمد، رستاخیز مردگان نیز از طریق یک انسان پدیدار گشت. 22 زیرا همانگونه که در آدم همه میمیرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند شد. 23 امّا هر کس به نوبۀ خود: نخست مسیح که نوبر بود؛ و بعد، بههنگام آمدن او، آنان که متعلق به اویند. 24 سپس پایان فرا خواهد رسید، یعنی آنگاه که پس از برانداختن هر ریاست و قدرت و نیرویی، پادشاهی را به خدای پدر سپارد. 25 زیرا او باید تا زمانی که پا بر همۀ دشمنانش بگذارد، حکم براند. 26 دشمن آخر که باید از میان برداشته شود، مرگ است. 27 زیرا خدا «همه چیز را زیر پاهای او نهاد.» امّا وقتی گفته میشود «همهچیز» زیر پاهای او نهاده شد، روشن است که این خودِ خدا را که همه چیز را زیر پاهای مسیح نهاد، در بر نمیگیرد. 28 هنگامی که همه چیز مطیع او گردید، خودِ پسر نیز مطیع آن کس خواهد شد که همه چیز را زیر پاهای او نهاد، تا خدا کل در کل باشد.(هزارۀ نو)
اگر دقت بکنیم، در این آیات، بستر این متن، کار آدم اول است که قرار بود از باغ عدن شروع شده، به کمال برسد.
اجازه بدهید الان سه آیه از کتاب پیدایش بخوانیم تا این بستر مشخص گردد:
26 آنگاه خدا گفت: «انسان را به صورت خودمان و شبیه خودمان بسازیم، و او بر ماهیان دریا و بر پرندگان آسمان و بر چارپایان و بر همۀ زمین و همۀ خزندگانی که بر زمین میخزند، فرمان براند.» 27 پس خدا انسان را به صورت خود آفرید، او را به صورت خدا آفرید؛ ایشان را نر و ماده آفرید. 28 خدا ایشان را برکت داد و خدا بدیشان فرمود: «بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و بر آن تسلط یابید. بر ماهیان دریا و بر پرندگان آسمان و بر هر جانداری که بر زمین حرکت میکند، فرمان برانید.» (هزارۀ نو، کتاب تورات، چاپ 2011؛ پیدایش 1: 26- 28)
و حال، پیدایش 3: 17 – 19 را بخوانیم: 17و به آدم گفت: «چون سخن زنت را شنیدی و از درختی که تو را امر کردم از آن نخوری خوردی، بهسبب تو زمین ملعون شد؛ در همۀ روزهای زندگیات با رنج از آن خواهی خورد.
18 برایت خار و خَس خواهد رویانید، و از گیاهان صحرا خواهی خورد.
19 با عرق جبین نان خواهی خورد، تا آن هنگام که به خاک بازگردی که از آن گرفته شدی؛ چرا که تو خاک هستی و به خاک باز خواهی گشت.»(هزارۀ نو)
این بیان، از این آیات کاملا مشهود است:
21زیرا چنانکه به انسان موت آمد، به انسان نیز قیامت مردگان شد. 22 و چنانکه در آدم همه می میرند در مسیح نیز همه زنده خواهند گشت. (قدیم، اول قرنتیان 15: 21- 222)
پولس چه می گوید؟
پولس رسول، خط موازی را ترسیم می کند، بین مرگی که آدم به دنیا آورد و رستاخیز مسیح، یعنی آدم آخر که باعث حیات شد.
و همینطور وقتی کتاب رومیان 5: 21- 22 را مطالعه می کنیم، بین این دو واقعه، ارتباط بسیار مستقیم و مهمی وجود دارد؛ منظورم، گناه آدم و انتقال آن به ما که در نهایت مرگ را به بار آورد و عدالت مسیح که به ما منتقل شده، که در نهایت حیات را به ارمغان می آورد.
وقتی پولس رسول از مزمور 8: 6 نقل قول می کند و آن را به رستاخیز مسیح ارتباط می دهد ارتباط بین آدم اول و آخر، بیشتر بسط داده می شود :
او را بر کارهای دست خودت مسلط نمودی، و همهچیز را زیر پای وی نهادی، (قدیم، مزمور 8: 6)
و حال، آیۀ 27 از اول قرنتیان باب 15 اینگونه می گوید:
27 زیرا خدا «همه چیز را زیر پاهای او نهاد.» امّا وقتی گفته میشود «همهچیز» زیر پاهای او نهاده شد، روشن است که این خودِ خدا را که همه چیز را زیر پاهای مسیح نهاد، در بر نمیگیرد.(هزارۀ نو) پولس به وظیفه ای که بر عهدۀ آدم نهاده شده بود اشاره می کند، وظیفه ای که بر مبنای آن همۀ چیزها به او سپرده شده بود تا بر آنها حکمرانی کند، اما آدم در نهایت در این خدمت قصور کرده، نااطاعتی نموده، سرانجام سقوط می کند.
تغییر نکردن هدف خدا
پس، هدف غائی خدا برای خلقت، هنوز همان است و تغییری نکرده است و تعهدات و دستورات همان است؛ در طی تاریخ این دستورات باقی بود و خدا در انتظار رسیدن آدم آخر بود تا آن را به کمال رساند.
دکتر ان. تی رایت، در این خصوص گفتۀ جالبی دارد. او می گوید:
«همانگونه که این امر که اسرائیل وظیفۀ خود را به عنوان قومی که حامل نور الهی به دنیا بودند، به کمال نرساندند، باعث نشد تا خدایی که عهد را برقرار ساخته بود، دستورات آن را تغییر دهد، بلکه مسیح را فرستاد تا در جای قوم اسرائیل عمل کند…. بنابراین به همان شکل، سقوط و شکست آدم، در حمل نور الهی و انعکاس نور ربانی در سرتاسر دنیا، باعث نشده است تا خدا دستورات و خواسته های خویش را تغییر دهد، بلکه عیسی مسیح را به عنوان آدم آخر، انسان واقعی ارسال کرد تا این مهم را به انجام رساند.
برخلاف آدم اول، آدم آخر یعنی مسیح، بر دنیا در اطاعت از پدر، حکمرانی می کند.
زمانیکه آیۀ 23 را می خوانیم در کنار مفهوم رستاخیز مسیح، ارتباط مستقیم و مهمی بین آدم آخر و انسانیت نوین است.
23 امّا هر کس به نوبۀ خود: نخست مسیح که نوبر بود؛ و بعد، بههنگام آمدن او، آنان که متعلق به اویند.(هزارۀ نو)
امّا هرکس به نوبت خود زنده میشود: اول مسیح و بعد در وقت آمدن او آنانی که متعلّق به او هستند. (مژده)
پولس می گوید که عیسی مسیح نوبر است؛ اولین کسی است که از مردگان قیام می کند و بقیۀ حصاد زمانی درو می شود که مسیح بازگردد؛ مفهوم این سخن این است که خلقت تازه ای از بطن خلقت کهنه برخواهد خواست، و این انسانیت نوین که قیام کرده، تصویر آدم آخر را بر خود خواهد داشت تا مقصود خدا را برای خلقت به کمال رساند. این انسان نوین، شباهت خدا را به تمام دنیا خواهد گسترانید.
هفتۀ آینده به اول قرنتیان 15: 35- 49 نگاه خواهیم کرد و در این خصوص، بیشتر خواهیم گفت.
نویسنده: ادوین کشیش آبنوس اکتبر ۲۰۱۵