مهرداد خدادادی: انگاه عیسی با شاگردان خویش به مکانی به نام جتسیمانی رفت و به ایشان گفت
در اینجا بنشینید تا من به انجا رفته ، دعا کنم . سپس پطرس و دو پسر زبدی را با خود برد و اندوهگین و مظطرب شده ، بدیشان گفت : از فرط اندوه ، به حال مرگ افتادهام . در اینجا بمانید
وبا من بیدار باشید .
سپس قدری پیش رفته به روی بر خاک افتاد ودعا کرد: ای پدر من ، اگر ممکن است این جام از
من بگذرد ، اما نه به خاست من ، بلکه به اراده تو . انگاه نزد شاگردان خود بازگشت و انها را
خفته یافت . پس به پترس گفت : ایا نمیتوانستید ساعتی با من بیدار بمانید ؟
بیدار باشید و دعا کنید تا در ازمایش نیفتید . روح مشتاق است اما جسم نا توان .
پس بار دیگر رفت و دعا کرد : ای پدر من ، اگر ممکن است این جام نیاشامیده از من بگذرد،
پس انچه اراده توست انجام شود. چون باز گشت ایشان را همچنان در خواب یافت، زیرا چشمانشان سنگین شده بود. پس یک بار دیگر ایشان را به حال خود گذاشت ورفت برای سومین
بار همان دعا را تکرار کرد. سپس نزد شاگردان امد و بدیشان گفت : ایا هنوز خوابید واستراحت
میکنید ؟ اکنون ساعت مقرر نزدیک شده است و پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم میشود.
برخیزید ببرویم. اینک تسلیم کننده من از راه میرسد .
بله او از همه چیز اگاه بود چون او خود خدا بود که در کالبد انسان جای گرفت و بر روی ثلیب
رفت تا با ریخته شدن خونش گناهان ما بخشوده شود.
وتنها راه بخشوده شدن گناهان ما ایمان به عیسی مسیح است. مهرداد خدادادی (سباستین)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر